محمدحسن یعقوبیان
فصلنامه بیست سالة « اطلاعات حکمت و معرفت» در آخرین شماره به «سینما و فلسفه در ایران» پرداخته است به این امید که پیوند فیلم و فلسفه در کشور استحکام و عمق بیشتری بیابد. ایم کار هم منجر به گسترش بیش از پیش فلسفه سینما در ایران خواهد شد و هم موجب می شود سینمای ایران به طور کلی از فلسفه و فیلسوفان بهره بیشتری ببرد و سینمای فلسفی نیز فروغ فزون تری بیابد.
***
«زیر درختان زیتون» بخش سوم از سهگانة «خانه دوست کجاست؟» و «زندگی و دیگر هیچ» است به نویسندگی، کارگردانی، تدوینگری و تهیهکنندگی: عباس کیارستمی، محصول: ۱۳۷۳، مدت زمان: ۱۰۳ دقیقه. این فیلم سینمای اندیشة ایران چنان بازتابی در محافل هنری یافت که به نوشته نشریه نیویورکر در گزارشی که ۴۴ مورد از بهترین فیلمهایی تاریخ ۷۰ ساله برگزاری جشنواره کن را معرفی و فهرست کرد، «زیر درختان زیتون» را به عنوان نماینده سینمای ایران نیز درج نمود. نشریهٔ ایوژوارت فرانسه جایگاه این فیلم را بالاتر از این دانست و گفت این فیلم در فهرست صد فیلمی که باید دیده شود، قرار داد. این فیلم ایرانی افزون بر نامزدی در چند جشنواره، جوایز متعددی را از آن خود کرد که از آن شمار است:
برنده «هوگو نقرهای« جشنواره بینالمللی فیلم شیکاگو ۱۹۹۴
برنده «خوشه طلایی» بهترین فیلم جشنواره بینالمللی فیلم وایادولید ۱۹۹۴
برنده «جایزه منتقدان« بهترین فیلم جشنواره بینالمللی فیلم سائو پائولو ۱۹۹۴
برنده «رز طلایی« نشست فیلم برگامو ۱۹۹۵
برنده جایزه «پرده نقرهای« بهترین کارگردانی جشنواره بینالمللی فیلم سنگاپور ۱۹۹۵
برنده جایزه «رز طلایی» نشست فیلم برگامو ۱۹۹۵
برنده جایزه «فیلم منتخب تماشاگران» جشنواره بینالمللی فیلم ملبورن ۱۹۹۵
***
تیتراژ آغازین سینما از دهه ۱۸۹۰ ،۱ ظهور پدیدهای پیچیده از صنعت و هنر را به نمایش میگذاشت که در بُعد فنّی روز به روز بر پیچیدگی فنّاورانه (تکنولوژیک) آن افزوده شده است. به لحاظ هنری نیز مجموعهای از هنرها را در دل خود داشته و زمانی که به محصول نهایی در گیشه میرسد، تبدیل به یک کالا می شود.
از این روست که برخی معتقدند سینما هنر محض نیست و در عین حال از پیچیدهترین هنرهاست.۲
بدینسان این پدیده مرکب، آنچنانکه فیلم به عنوان Movie یا ریشه یونانیاش Kinetikus از حرکتکردن و تصاویر متحرک میآید،۳ امری سیّال و متحرک از پیشاتولید تا فرایند تولید و پس از آن است که طبعاً ارزیابی آن، نماهای متعددی را به وجود میآورد.
هنر هم به خودآگاه و هم ناخودآگاه هنرمند مرتبط است۴ که در خودآگاهش، هم ذوق و احساس هنرمند دخیل است و هم بُعدی عقلانی و معرفتی دارد؛ چنانکه ارسطو خِرد را راهبر هنر میدانست۵ و فارابی بعدی عقلانی برای آن قائل بود و هگل علاوه بر الهام و بعد عاطفی، به کارکرد ذهنی هنرمند اشاره کرده است.۷
فیلم بهمثابه هنر نیز بُعدی عقلانی و معرفتی از پیدایش ایده و نگارش فیلمنامه تا فرم نهایی دارد و حاوی معانی مختلف صریح، ضمنی و جامع است؛۸ لذا ادراک جهان آن نیز چنانکه مانستربرگ در روانشناسی فیلم اشاره میکند، نیازمند توجه ارادی و تمرکز ذهنی و البته همراه با توجه غیرارادی مخاطب در تحریک و مهار عواطف و احساسات است.
این توجه ارادی نیازمند عقلانیتی است که تراکم و غلظت آن ممکن است پای فیلسوف و هرمنوتیک فیلم را نیز به سینما باز کند؛ اما به راستی فیلسوف چرا به سینما میرود؟
فیلسوف و سینما
آنان که با حضور فیلسوف در تالار سینما مشکلی ندارند، اشاره دارند که در وهله نخست،او همچون تماشاگر صرف، ممکن است به خاطر لذت و سرگرمی از دیدن فیلم و شاید حتی رهایی از فشار تفکر فلسفی به سینما برود؛ اما از آن حیث که فیلسوف بما هو فیلسوف است، توجه به ماهیت سینما و فیلم و تجربه ادراکی تماشاگران در غار افلاطونگونة سینما، مفاهیم فلسفی که برخی از فیلمها ارائه میدهند و احیاناً به کار آموزش به دانشجویان هم میآید، فیلمهایی که درباره یک فیلسوف یا با محوریت یک ایده فلسفی به شکل جدی باشند و توجه به فیلم به مثابه فلسفه، دلایلی است که پای فیلسوف را دوباره به درون غار تاریک میگشاید و بر فیلم متمرکز میکند تا با لنزهای مختلف «تحلیلی» یا «قارهای» به تبیین و تحلیل آن بپردازد.
در حقیقت، فیلم بهمثابه فلسفه، یکی از واسطههای مهم امروزی برای فلسفه است. اما نه آنگونه که تفسیرهایی از بیرون بر فیلم تحمیل شود یا به شکل ارائه محتوای نظری باشد که در رسانههای مکتوب نیز امکانپذیر است، بلکه تفکر سینمائی، نوع خاصی از اندیشیدن است۱۰ و فیلم به نحو ویژه خود میفلسفد و زبان خاص خود را دارد.
اما حضور فیلسوف تنها در مقابل پرده نقرهای نیست، بلکه گاه در جلوی دوربین به عنوان یک بازیگر یا شخصیت در یک اثر مستند یا داستانی و گاه در پشت دوربین و ساخت فیلم در مقام کنشگر نیز قابل مشاهده است که به سینمای فلسفی میانجامد.
بزرگانی از سینماگران چون برگمان، تارکوفسکی، کوبریک، هیچکاک و غیره معمولا به عنوان مصادیق این نوع از سینما ذکر میشوند؛ اگرچه مختصّات این سینما و مخاطبان آن همچنان محل بحث و چند و چون است.
در شماره اخیر ویژهنامه فصلنامه «اطلاعات حکمت و معرفت» (۱۷۶) کوشش شده است تا ابعاد مختلف پیوند سینما و فلسفه در فلسفه سینما/ فیلم، سینمای فلسفی و فیلموسوفی که البته مرزکشی دقیق بین آنها محل نقد واقع شده، در دامنه ایران و با یک تدوین موازی دنبال گردد.
به نظر میرسد سن سینمای ایران و تجارب زیستهاش، به آن حد از بلوغ رسیده باشد که اکنون در کنار مباحث مختلفی از امور اقتصادی، فرهنگی و مشکلات عدیده در تولید و نمایش و وضعیت هنرمندان، فیلمنامه و...، به خودشناسی فلسفی نیز بپردازد. چه اینکه علاوه بر نقش فلسفه در تولید، فهم و نقد فیلمها، خودآگاهی به کلیت سینمای ایران از این طریق ممکن است تا بفهمد که از کجا آمده و اکنون کجاست و به چه چیز، چگونه میاندیشد؟ تا بداند به کجا میخواهد برود؟ چه دارد یا ندارد و چرا؟
همچنین پرسشهایی از چیستی و هستی سینما که باید با نظر به داشتههای فرهنگی ـ اجتماعی ما بازپرسیده شوند که از منظر ما سینما چیست و چه نسبتی با ما داشته یا دارد؟ و آیا در این نسبت و پیوند، با بدنه و ساقه درخت معرفتی ـ فرهنگی ما جوانه زده و محصول خاص خود را به بار آورده است؟ چه اینکه نسبسنجی این پدیده مدرن در نسبت با سنت ما، جهان بهمثابه تصویر در تفکر عقلی ما با جهان تصویر در سینما و تفکر مفهومی و نمودی با تفکر تصویری و نمادی فیلم، شایسته تأملات جدی است.
سینماگران و فیلسوفان
در این خصوص، رابطه سینماگران و فیلسوفان ما نیز شایان درنگ است که جریانات فلسفی ما چه مقدار و چگونه به سینمای ما پرداختهاند یا از آن بازماندهاند؟ و در مقابل، سینماگران ما نیز چه میزان به این میراث فکری یا حاملان آن، مراجعه و نظر داشته و بهره هنری برده باشند؟ چه اینکه در دهههای گذشته در مواردی که اصحاب سینما به اندیشمندانی که لزوماً همه فلسفی یا فیلسوف به معنای خاص آن هم نبودهاند، مانند آیتالله طالقانی، دکتر علی شریعتی، دکتر احمد فردید، استاد علی صفایی حائری (عین صاد) و... نزدیک شده یا تماسهای فکری داشتهاند یا اطلاعات و مطالعات فلسفی مانند داریوش مهرجوئی داشته و آثار این ارتباط، خود را در کیفیت و عمقبخشی به محصولات هنری آنها نشان داده است؛ اما در ادامه این ارتباط و اتصال، تداوم و استحکام کامل خود را پیدا نکرده است و حتی در این ویژهنامه نیز که تلاش شده این مسئله از زبان اهالی سینما نیز آسیبشناسی شود، بهرغم عنایت و همراهی برخی از دوستان این حوزه، دوستان دیگری با بیمهری و سردی از آن عبور کردند!
با وجود این فراز و نشیب و چند و چونها، نمایی از سینمای فلسفی در ایران را در آثار کسانی چون ابراهیم گلستان، عباس کیارستمی، سهراب شهیدثالث، داریوش مهرجوئی، کریم واروژ مسیحی، محمدرضا اصلانی، احمدرضا معتمدی، اصغر فرهادی و... میتوان دید.
فهم و نقد فیلم
در گفتگوهای این شماره «اطلاعات حکمت و معرفت» تلاش شده است تا فلسفه اسلامی بهمثابه فلسفه کلاسیک ما در نسبت با فیلم و سینما با خانم دکتر نادیا مفتونی و همچنین، تحقیقات فلسفی غرب در درک بینارشتهای در فهم و نقد فیلم با دکتر رامتین شهبازی، مورد واکاوی قرار گیرد. مضاف بر اینها، تلاش شده تا سهم سینمای فلسفی اعم از داستانی و مستند از دیده دور نماند؛ به ویژه سینمای مستند فلسفی که کمتر مورد توجه قرار گرفته، با نظر به تجارب آقای مسعود طاهری، از نمای نزدیکتری بازبینی شده است.در ادامه کوشش شده است تا در بخش مقالات، جریانشناسی اجمالی از رویکردهای مختلف مطالعات فلسفی به سینما در ایران عرضه شود تا ضمن توجه به تنوع نگرشی آنها، راه رفته و گامهای پیش روی، شفافیت بیشتری بیابد. همچنین تلاش های فلسفی در درک بینارشتهای سینما و فهم فلسفی سینمای ایران را دکتر محمد هاشمی و پدیدارشناسی در سینمای ایران را آقای دکتر مهدی ناظمی بیان کرده اند.
علاوه بر اینها، جهت معرفی بیشتر جریان نوین مشاوره فلسفی که به فلسفه گرم و انضمامی برای زیستن می پردازد که تفصیل آن در شماره ۱۷۱ مجله اطلاعات حکمت و معرفت آمده است، مقالهای با عنوان «سینما به مثابه درمان در مشاوره فلسفی» نیز آمده که به همت دکتر حسین محمودی، کوشیده است تا زوایای کاربردی و یاورانه فیلم ها در جعبه ابزار یک مشاورِ فلسفی را به تصویر بکشد.
چه اینکه فیلم ها یا نمایشنامههای فلسفی و اجرای آنها در مکان های عمومی، مانند گفتگوهای سقراط در کف خیابان و آگورا، علاوه بر اینکه توسعه و راهیابی فلسفه به بدنه جامعه را امکان پذیر میسازد، جنبه عملی و درمانی فلسفه به عنوان هنر زیستن را نیز نشان میدهد.
در پایان نیز مقالهای با لحاظ رویکرد تطبیقی در مطالعات نظری سینما آمده است. این مقاله که از معدود آثار این حوزه است، تنها به عنوان درآمدی بر طرح مسئله و رویکردی است که میکوشد رهگشای پیوند فلسفه تطبیقی با فلسفه فیلم باشد. به امید آنکه رهیافت نوینی در مطالعات سینمای ایران در مقایسه با سینمای جهان را ارائه نماید و از رویکردهای معمول خودمرکزپندارانه یا دیگرگرایانه نسبت به سینمای غرب، پرهیز نماید.
در این خصوص با رویکرد لوکال
(بومی ـ جهانی) و نه صرفاً بومی یا جشنواره ای به تامّل بر سینمای ایران در مقایسه با سینمای جهان بیندیشد و مؤلفههای نظری خود را واکاوی نماید که پرسش اصلی فلسفه سینما در کشور ما و وضعیتسنجی آن در مقام هست و نیست را واکاوی نماید.
پینوشتها:
۱. بوردول و تامسون، دیوید و کریستین (۱۳۸۶)، تاریخ سینما، ترجمه روبرت صافاریان، تهران: مرکز، ص۲۶.
۲. آوینی، مرتضی (۱۳۷۸)، آینه جادو، تهران: ساقی، ج۳، ص۹۸ ـ۹۹.
۳. نجفی، صالح (۱۴۰۲)، فیلم به مثابه فلسفه، تهران: لگا، ص۱۳.
۴. احمدی، بابک (۱۳۸۴)، حقیقت و زیبائی؛ درسهای فلسفه هنر،تهران: نشر مرکز، ص۳۴۶.
۵. همان، ص۶۶. ۶. مفتونی، نادیا (۱۳۹۳)، فارابی و مفهوم سازی هنر دینی، تهران: سوره مهر، ص۹۷.
۷. حقیقت و زیبائی، ص۱۰۱. ۸. فیلیپس، ویلیام (۱۳۹۷)، مبانی سینما، ترجمه رحیم قاسمیان، ج۳، تهران: ساقی، ج۳، ص۱۱۲.
۹. کلمن، فلیسیتی (۱۳۹۹)، فلیسوفان سینما، ترجمه مهرداد پارسا، تهران: شوند، ص۱۵.
۱۰. ابوت، متیو (۱۴۰۲)، عباس کیارستمی و فیلم ـ فلسفه، ترجمه صالح نجفی، تهران: نشر لگا، ص۲۲.

شما چه نظری دارید؟